یک دورهای بود شب میخوابیدی، صبح بیدار میشدی یکهو توی زمین لمیزرعات نفت پیدا میشد، طلا پیدا میشد، یکشبه همه چیز زندگی از این رو میشد به آن رو. الان اما همهی نفتها و طلاها پیدا شدهاند. هیچ چیز نمانده الا زمینهای لمیزرعِ تهی از هرچیز. که مال ماست، چون کسی نخواستهشان. حالا فقط زمین هم نیست، زمان هم همینجور است. از یک سنی به بعد هر چه بوده یافت شده. وقت مصرف است و مُردن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر