برای او چیزی خارج از کلمات وجود ندارد. میتواند یک واژه را قاب بگیرد آویزان کند یک گوشه توی سرش، توی دلش، و ساعتها زل بزند بهش. میتواند با تکرار یک عبارت هفتهها را سپری کند. چیزهای خارج از دنیای کلمات، اگر هم باشند، معنایی ندارند. در هنگام وقوع بیمحتوا و بیاصالتاند. آنچه بهشان معنا و اصالت میبخشد رسوب شدنشان در گذر رود زمان بر بستر واژههاست. سرنوشت او را کلمات رقم میزنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر