وقتی تنها التیام واژه است
توی جریان باد بین ساختمانها
توی جاری باران بین خیابانها
حتا،
توی بخارهای بیرونِ دهان مادیانی زخمی هم
حرف میبینم.
توی هر دم و بازدمش،
دو بار نون و فاء و سین را هجی میکنم
و توی چشمهاش
تاء و راء و سین را میخوانم.
که ترس،
پشت هر درختی،
کمینناک،
نشسته است.
حالا که هنوز شین است و باء،
از من،
کمی کمتر مانده از آنچه باقیست تا صاد و باء و حاء،
کمی بیشتر مانده از آنچه باقیست تا میم و راء و گاف.
توی جریان باد بین ساختمانها
توی جاری باران بین خیابانها
حتا،
توی بخارهای بیرونِ دهان مادیانی زخمی هم
حرف میبینم.
توی هر دم و بازدمش،
دو بار نون و فاء و سین را هجی میکنم
و توی چشمهاش
تاء و راء و سین را میخوانم.
که ترس،
پشت هر درختی،
کمینناک،
نشسته است.
حالا که هنوز شین است و باء،
از من،
کمی کمتر مانده از آنچه باقیست تا صاد و باء و حاء،
کمی بیشتر مانده از آنچه باقیست تا میم و راء و گاف.
بی ربط : آقا تشکرات خیلی ویژه بابت معرفی "سفر شب" دیوانه کنندست. کاش این 50 صفحه ی آخرش تموم نشه اصلا
پاسخحذفبسیار خواهش میکنم. مخلصیم
حذف