کل نماهای صفحه

‏نمایش پست‌ها با برچسب سکوت. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سکوت. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

1048

با هوشنگمون نشسته بودیم. اون ردیف آخر. ردیف ارزونه. ملت خودشونو داشتن فلان می دادن. جیغ و ویغ. میغی از دود فضا رو فرا گرفته. ناگهان آقا کرت کوبین وارد صحنه شد. فلان داده گی مردم به اوجش رسید. آقا کرت کوبین یه نیگا به جمعیت کرد و گفت: 

می دونستین دیوید بویی ژاپنی بوده؟! به همین خاطر، می خوام دنیام رو بفروشم بتون. مفت! به قیمت سه دقه سکوت! 

سکوت محضی جمعیت رو فرا گرفت، ناگهان سارهای روی تیر چراغ برگ هم ساکت شدن. ماهی ها از آب آب کردن دست کشیدن. توی دیقه دوم سکوت، هوشنگمون گفت: گیتارت چی؟

کرت کوبین گفت: گیتارمون دیگه صدا نداره. جای دیقه سوم سکوت، گیتارمون مال تو....
بعدم خرامون خرامون. از صحنه خارج شد...

اینا همه توی یه لحظه اومد توی یادمون. وقتی داشتیم واسه عیدی، گیتارو گردگیری می کردیما. همون موقه...

1046

هنر نه. سکوت، زبانی مشترک انسان هاست.

1045

می گفت: تو اما، بین سطرها را بخوان.
یعنی سکوت ها را...

1044

از تار بهتر، سه تار. از سه تار بهتر، دوتار. از همه بهتر بی تار، نامِ دیگر سکوت...

1043

از سکوت سخن گفتن، پارادوکسِ ممکنی ست. چونان که با مرگ، زندگی کردن.

1042

درختِ بی برگ 
حافظِ  سکوت است
رویاروی باد...

1041

زندگی، 
واژه ای است، 
مابینِ دو سکوت.

1040


لب ها سخن،
چشم ها،
سکوت می گویند

1039

سکوت، مثل زمان
همیشه هست،
یکنواخت، جاری...

سخن، مثل زمانه
اوج دارد و فرود
و ناگهان، 
دیگر نیست...

1038

هر گام از زمین 
دورتر..
به سکوت،
به سمفونی ساکت کائنات،
نزدیک تر...

1037

سکوت مثل غبار می ماند، که می نشیند روی میزها. با انگشت می شود رویش نوشت. نوشته هایی همه خوانا...
سکوت یعنی باید با انگشت ها حرف زد، نه با زبان...

1035

مزخرفات شنیدم وَ ماتِ پنجره ها
سکوت، سکه هر روش شیر، در مُشت ام

1034


توی کشتی، 
خشکی که دیدند
فریاد می زنند
روی شتر، 
آب که دیدند
روی تخت، 
من فقط،
سکوت می کنم...

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

384

پروانه که می گویندش،
نه اینکه پَرَش وا نمی شود.
یعنی، پروا ندارد،
از آتش شعله شمع...
و این همه شین،
یعنی سکوت کن،
هیچ نگو،
اگر آن سوم پروانه ای...