کل نماهای صفحه

‏نمایش پست‌ها با برچسب بیاراییم. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب بیاراییم. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

696

این آرایه ها و صنابع ادبی همین طور الکی نیستند. همه شان از قلب اجتماع درآمده اند. اصلن فراتر از آن. از قلب این شاعران و فلانان. از آن ته قلب شان. بعد فرم کلمه گرفته اند و شده اند این آرایه جات. باید بهشان احترام گذاشت و زندگی پُرآرایه و بی پیرایه ای را آغازید. از ما به شما گفتن. خواه پند گیر، می خوایم نگیر.

به هر تقدیر...

695

صنعت التفات: انصراف گوینده از مخاطب به غائب و از غائب به مخاطب را آرایه التفات می‌گویند.

این را شما در زندگی ات امتحان کرده ای؟ معجزه اش را دیده ای؟ مثلن آن روز، که پشت ات بهش بود. از حمام درآمده، حوله دورش. روی تخت سرد اتاق نیم وجبیِ آن هتل ِلعنتیِ کنارِ آن کانال های با آب هاشان هم سیاه، نشسته بود. گرمای توی حمام، و سرمای بیرون اتاق - از بس اتاق کوچک بود - دست به یکی نموده، شیشه پنجره را اشکین کرده بودند. یادت هست؟ با یک غائب مانندی حرف می زدی، و با دست روی اشک های پنجره چیز میز میکشدی، ناگهان، ضمیرهات از غائب به مخاطب تغییر کرد، رو بهش برگشتی و بغلش کردی. و سرشار شدی از آن خاصیتِ حنا که خیس که می شود عطرآگین تر می گردد. یعنی تو فکر می کنی اگر آن ضمایر غائب نبود و انگشت بازیت روی اشک های شیشه، عطر حنا روی موهاش کشیدن می توانستی؟ اشک شوق توی چشم اش می دیدی؟ من که چشمم آب نمی خورد.

694

هوشنگمون رو دیوار به زبون جاپونی نوشته: استعاره را دوست تر بدارید از تشبیه. در هر لحظه دو چیز لازم است: چیزی بدیهی و چیزی برای کشف.

693

تضاد لازمه ی تکامل است. نه آن تضاد که یکی از بین برود و یکی کامل تر بیاید. تکاملِ توی هر لحظه. تضاد، یین و یانگ گونه گی است. تضاد را، طباق را، نگاهدار باشید. نگاهدارتان باشد...

692

هوشنگمون رو دیوار به زبون جاپونی نوشته: اگر نیش نزند، کنایه خوب است.

691

هوشنگمون رو دیوار به زبون جاپونی نوشته: تلمیح، تیغِ دولبه است. با یادآوری گذشته ها از هم انتقام نگیرید. باهاش لبخند بسازید.

690

هوشنگمون رو دیوار به زبون جاپونی نوشته:‌ لَف و نشر، آیینِ صبر است. ربط واژه ها را نفهمیدید اگر، یک مصراع صبر کنید.

689

هوشنگمون رو دیوار به زبون جاپونی نوشته: حُسن تعلیل، هنرِ خلقِ رویاست. دلیل ها را پشتِ پلک ها بجویید.

688

تشخیص یعنی به آدم بوده گی تان مرخصی دهید. بشوید درخت مثلن. بی حرکت، آرام. بایستید. آنقدر آرام که درخت شوید واقعن. آنگاه است که پروانه ها یکی یکی می نشینند رویتان، پرنده ها خانه خواهند ساخت. سنجاب ها فندق انبار می کنند...
کوه بشوید گاهی، بارِ هزاران سال زلزله و سیل و آتشفشان را بی صدا، تبدیل کنید به گل و سبزه و چشم اندازهای رویایی...
رود شوید گاهی، روان و آرام تا دریا...
جویبار شوید گاهی، پرصدا و هیجان آذین...
گرگ شوید گاهی...
پلنگ...
پلنگ...
پلنگ...
پلنگ شوید گاهی...