کل نماهای صفحه

۱۳۹۳ مرداد ۱۱, شنبه

1252

هر شب که ماه را
این رانده از تمامی منظومه‌های قرن
مهمان کنم کمی
در خانه‌ی خیالیِ پنهان‌نموده‌ام
واقع میان این دوجداره‌ غشاء، از بلور
- بین من و جهان -

بینم که باز
در چنگ خوابِ عطشساز
بی‌حوصله‌ترین پرنده‌ی بدآواز
کرده‌ست باز
منقار زشت خویش:

اوراق اشتیاق مرا باد برده است
ای بی‌نهایتِ فانی
ای باتلاقِ شیب
با من بگو به سِحر کدامین دعا و ورد
روزانِ خوب را،
روزانِ هر شبش از شادی‌اش رسوب را
اینگونه بی‌پناه
رها کرده‌ای کبود


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر