کل نماهای صفحه

۱۳۹۵ تیر ۱۶, چهارشنبه

1299

پاها به اندازه‌ی عرض شونه باز، خود شونه هم باز، دست‌ها تا میشه از هم دور، بعد از آرنج خم و در نهایت نوک انگشت‌ها باید بخوره به هم، سه بار تکرار و باز دست‌ها باز میشن، این یه بار. دفعه‌ی دوم هم تکرار همین بار، یک، دو، سه، حالا دو. اما دفعه‌ی سوم. بازم تکرار: یک، دو، سه، و حالا سه. اگه تا ابد هم این تمرین رو ادامه بدم فقط همین یه باره که سه میرسه به سه. دفعه‌ی بعد سه میرسه به چاهار. بعدش پنج. همین طور تا مردنم هم به انجام این حرکت ادامه بدم، دیگه هیچوقت اون سه‌ی هر بار به سه نمی‌رسه. مگه اینکه مدل نرمش رو عوض کنم، این دفعه به جای سه بار، چهار بار نوک انگشتا رو برسونم به هم. اما بازم چاهار یه بار میرسه به چاهار، فقط یه بار.

می‌تونم هر بار که دو تا عدد رسیدن به هم تعداد بار رسیده انگشت‌ها به هم رو یه دونه زیاد کنم، ایجوری وقت بیشتری دارم تا دوباره برسم به دو تا عدد مث هم:

۱۱
۱۲۱،۱۲۲
۱۲۳۱،۱۲۳۲،۱۲۳۳
۱۲۳۴۱،۱۲۳۴۲،۱۲۳۴۳،۱۲۳۴۴
۱۲۳۴۵۱،۱۲۳۴۵۲،۱۲۳۴۵۳،۱۲۳۴۵۴،۱۲۳۴۵۵
۱۲۳۴۵۶۱،۱۲۳۴۵۶۲،۱۲۳۴۵۶۳،۱۲۳۴۵۶۴،۱۲۳۴۵۶۵،۱۲۳۴۵۶۶
۱۲۳۴۵۶۷۱،۱۲۳۴۵۶۷۲،۱۲۳۴۵۶۷۳،۱۲۳۴۵۶۷۳،۱۲۳۴۵۶۷۴،۱۲۳۴۵۶۷۵،۱۲۳۴۵۶۷۶،۱۲۳۴۵۶۷۷

طول خط اول هس دو، طول خط دوم هست ۶، طول خط سوم هست ۱۲، طول هر خط مساویه با یکی بیشتر از تعداد بار رسیدن انگشتا توی هر بار ضربدر تعداد بار رسیدن انگشتا به هم توی هر بار. حالا یه قید هم به کار اضافه شده، قبل از شروع تمرین چایی ریختم. تا جایی می‌تونم این ماجرا رو ادامه بدم که چایی سرد نشه. چون چایی سرد شده که فایده نداره. یا باید بس کنم، یا بیخیال چایی خوردن بشم، یا چایی سرد بخورم. گرفتاری اونجاس که هیچ کدوم از اینا انتخاب من نیس. هی یه دونه به عدد تمرینا اضافه می‌کنم مگه انتخاب دیگه‌ای از آسمون بیفته جلوی پام، که خب نمی‌افته، آخر سر: یه لیوان چایی سرد، بازوهای خسته، و رسیدن به هیچی. آآآآآره دادش، داری اشتباه می‌زنی، اشتباه می‌زنی، اشتباه اندر اشتباه اندر اشتباه. ولی باید ادامه بدی، ادامه اندر ادامه اندر ادامه. یاد آقای کیارستمی زنده و گرامی. آیدین آغداشلو یه باری نوشته بود دو نفر ایرانی توی دنیا خیلی مشهورن، یکی عمر خیام، یکی عباس کیارستمی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر