کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

1586

هوشنگمون صب جمعه ای بمون میگه: ابرا رو می بینی؟! می گیم: بله!! میگه: مادرشون زمینه، پدرشون آفتاب!! میگیم: ایول!! میگه: خوب مادر پدری دارن خداییش!!! میگیم: چرا؟! میگه: خب! وقتی می بارن، خودشون رو می بارن، ینی خودِ خودشون روآ. باریدن شون که تموم شد، تموم میشن. نمی بینی آسمون آبی میشه بعد بارون! ابرا بعدِ گریه تموم میشن! خیلی خوبه! گریه باس این طوری باشه! بعدش تموم بشی!! خوب مادریه زمین. ببین فکر کجا رو کرده...

چی بگیم ما...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر