کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ آبان ۲۰, شنبه

1431

+ آقاجان حالا حرف بقیه رو باور نمی کنی! حرف هوشنگو که باور می‌کنی که!! امشب شب یلداس جون آقات خدابیامرز!! 

هوشنگمون داره به شاعر میگه‌آ...
شاعر از تابستون تا حالا حموم نرفته! یک بش گفته اگه از سی و یک شهریور تا شب یلدا نری حموم، بعد شب یلدا بری حموم، توی حموم یه شعرایی میگی جاویدان و تاریخ ساز!!!

هوشنگمون دیگه امروز به تنگ اومد، گفت بمون: حالا بی بین! من اینو میفرستم حموم امشب! را نداره! ینی اگه نفرستادم تا خود شب یلدا روزا فنری هوندا رو کولم میرم توی خط. این خط، اینم نیشون!!

هیچی دیگه! الان هوشنگمون وسط صحنه‌س!! داره شاعرو خام می‌کنه که امشب یلداس امشب...
لاقربتا!!

شاعر به هوشنگمون میگه: ولی امشب اگه نباشه شب یلدا، می دونی چه خیانتی به تاریخ می‌کنی؟! ملتفتی؟! عذاب وجدان هلاکت می‌کنه‌آ...

هوشنگمون روش به شاعر، با دست اشارتمون می‌کنه و میگه: این تاریخ! 
یوهو روشو بر می‌گردونه سمت ما و میگه: من بت خیانت کردم تا حالا؟
مام میگیم: خب، نه به مولا!!
شاعر سری تکون میده ناشی از رضایت...

شاعر بلخره رفت حموم!! 
هوشنگمون رو کرده بمون میگه: حس می‌کنم یازده بار مدادم رو تراشیدم بدون اینکه یه کلمه باش نوشته باشم...

سرم خورده به دیوار
دیواره داشت خار
خارش رفته تو دستم
پس آخه چرا لاکردار
سرم خورده بود که
به دیوار!
آی ای یار
های یگانه‌ترین یار...

مدادو وردار بیار
بنویس هرچی میگم منا
اینارو نه آ
قبلی آ...

شاعر میگه!
به ما!
از تو حموم!!!

لاقربتا...

شاعر اومده بیرون
از حموم
بمون میگه: نوشتی؟
میگیم: بله! 
کاغذی که دستمونه رو هم بش نشون میدیم
ینی تو هوا تکون میدم...
البت لیست اقلامیه که باس فردا تهیه کنیم، شامل چایی و تخمه!
میگه: خوبه! دین ام رو به تاریخ ادا کردم. حالا می‌تونم سرمو بذارم و بمیرم
شاعر میره گنج دیوار
سرشو میذاره و می‌میره
دقت نکردینا!
سرشو میذاره
و
می‌میره...

کپ کرده بودیما!
سرشو گذاشت و مُرد!!
لاقربتا...
گفتیم بریم تو حیاط
بادی بخوره به سرمون!
ینی چی آخه؟!
میشه مگه؟!
سرشو گذاشت و مُرد؟!

اومدیم تو،
هوشنگمون با شاعر داشتن چایی می‌خوردن و تخمه میشکوندن!
لاقربتا!!

گفتیم: پَ چطو؟!
هوشنگمون میگه: تمرین بود حاجی! 
میگیم: تمرین؟! تمرین چی؟!
میگه: بچه‌ای نمی‌فمی...
دستشو دراز می‌‌کنه لیست خرید رو میده بمون! چایی و تخمه رو خط زده، نوشته: خار سر دیوار!
بمون میگه: تخمه باشه شب یلدا بگیر! فلن داریم...

گفتیم: چی؟! وقت یا تخمه؟!
گف: ...

نه!
هیچی نگف...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر