کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

947

حاجی تون می خواد بپرسه شوما تا حالا هُویه دیدین؟! نه ازین هویه زیقیا، که می زنن به برقا! نه!! ازین هویه ها که میذارن روی آتیش. توش مس داره، آتیش سبز میشه...
سبز که میگم، اصن یه سبز خاصیا، یه سبز خفن. یه سبز که هیجا دیگه نمی بینین. می خوایم بگیم، دلمون تنگ شده. واسه اون رنگ سبز دلمون تنگ شده...
واسه بابازرگمون دلمون تنگ شده. که این هویه روعصر به عصر داغ می کرد، در حلبای هیفده کیلویی پنیر رو باش مهر و موم می کرد...
خولاصه که، دلمون واسه بابازرگ سبزمون تنگ شده. که بشینیم کنارش روی چارپایه، نیگا کنیم به اون رنگ سبز. اون رنگ سبز که دیگه هیجا نیس...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر