ولی میون همه اینا این برادرای جهاد سازندگی اون اولای انقلاب خوب به این قابلیتای این گاوا پی برده بوده ن، یه رفیقی داشتیم خودش و باباش عمران دان بوده ن انگار، جاده می ساخته ن، باباش اول انقلاب توی روستاها جاده می ساخت، می گفت اینا وقتی می خواستن توی کوها و اینا جاده بسازن استراتژی شون این بود واسه پیدا کردن بهترین مسیر:
یه دونه گاو رو میذاشتن بره پایین، هر مسیری که اون بر می گزید، همونو درست می کردن، نظرشون این بود اونا بهترین مسیر رو می یابه ن...
ولی باز اونام به عمق مطلب پی نبرده بوده ن، چون گویا بین خودشون که رشته شون رو مسخره می کرده ن، می گفتن: مهندس عمران آن است که قد گاو نمی فهمد.
مام شنیدیم، نقل قول کردیم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر