صبح ها، وقتی خوابی را که دیده ام، یادم نمی آید. مردم را که توی خیابان می بینم، حس می کنم آلیس شده ام. که از سرزمین عجایب برگشته. خودش یک لحظه اش را هم به یاد نمی آورد. اما، تمام مردم دنیا قصه اش را بلدند. تمام مردم، جز خودش...
هوی لوئیس کارول لعنتیِ تویِ من، به همه گفتی اش، خب گفتی. قصه خودت بود. ولی کاش یک نسخه به خودم هم می دادی...
هوی لوئیس کارول لعنتیِ تویِ من، به همه گفتی اش، خب گفتی. قصه خودت بود. ولی کاش یک نسخه به خودم هم می دادی...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر