گفته بودیم بتون؟ ما با هوشنگمون کارتونم می بینیم! توی این سونی نوزده اینچیه، با اون آیوا قدیمیه، نوار وی اچ اس. می شینیم سیفیدبرفی می بینیم. اون قدیمی خوشگله رو ها. همون. تخمه میشکونیم، چایی می نوشیم و می نوشانیم، منقلی. سفیدبرفی رو نظاره می کنیم. از شوما چه پنهون، هوشنگمون از همه بیشتر از دوپی خوشش میاد. که ریش نداره آ، که حرف نمی زنه آ. همون دوپی جون.
خولاصه، وسطای فیلم بودیم که گیر کرد نوار. قدیمیه آقا. هزار و نهصد و سی و هفت کوجا، الان ناکوجا؟! گفتیم لاقربتا. الانه که هوشنگی قاطی کنه. خوش نَرّه وسط کار، نصفه بمونه جریانات. به هر تقدیر، آماده بودیم که یه حرکتی بزنه، اما هوشنگمون بازم شگفتی ساز شد. استکان خالی ما رو پر کرد، گفت، مسعلتُن!
گفتیم جونم. گف سیفیدبرفی و سیندرلا جفتی شون سین داره اولشون!!! گفتیم هوشنگی، دم عیدی میخوای هف سین ردیف کنی؟! سراب ردپای تو رو هم باس بندازیم توشا!! گف حاجی، چرت نگو. گوش بیگیر! آقا ما رو میگی. نگفتیم. گرفتیم! گفت حاجی، چی می شد اگه این سیندرلا میرف لای قصه سیفیدبرفی، اون سیفیدبرفی میرفت توی قصه سیندرلا؟ گفتیم خو هوشنگی، سیفیدبرفیه مومشکیه، سیندرلا بور. تفاوت در همین حدود می شد خو! نیگاهی کرد بمون که چایی تو استکانمون یخ کرد به مولا!!!
گف بمون، سیندرلا اصن فقیرزاده س، بدبخته. این اگه می رفت تو خونه اون هفت تا کوتوله، چیزی بیشتر از کلفت در نمی اومد ازش. کوتوله آ خیلی تمبل ان. خیلی. نبین سیفیدبرفیو، پرنسس بود، کار نمی کرد که. می خواستن از دستش خلاص شن، نامی ام ازشون تو تاریخ بمونه، که قصه اون شد، اما سیندرلا جای شستن لباسای ننه و آبجیاش، باس مال اینا رو می شست به مولا. یه چی می دونیم که یه چی میگیم...
ازون ور، سیفیدبرفی، این باباش شاه بود، ننه خونه ش به قول آینه ماه بود. این خب اگه می رفت جای سیندرلا، طرف خودش پرنس از خود راضی، اینم که پرنسس. دعواشون می شد لاریب فیه. اصن تو بوگو کار به فلان ام می کشید. سه سوته دادگاه خانواده بودن بعدش. هر دوتام پارتی شون کلف بود، حالا حالا ها بدو بدو داشتن. باورکن. می دونی که ما یه چی می دونیم که یه چی میگیم...
هوشنگمون گف گوش بیگیر! گرفتیم!! تخمه رو حتا انداختیم زمین. دو دستی گرفتیم. گف بمون، بد جایی افتادیم! یه چی باس کم باشه، یه چی زیاد، که بشه چسبوندشون به هم. خیلی کما دعواشون میشه. خیلی زیادا هم. روز باس برسه به شب، نمیشه همه ش روز. یکی زیادی زیاد شه، بعدش دهنت سرویس میشه از کمی. شیش ماهم که روز باشه، بعدش یهو شیش ماه شب میشه. راه نداره آقا. دهن سرویس راه نداره!!! سیندرلا، لایِقصه سیفیدبرفی کلفت میشه، سیفیدبرفی لای قصه سیندرلا بینوی* مطلقه...
آقا ما رو میگی؟ لاقربتا! هاله ای از آقا یونگ رو توی نیم رخ هوشنگمون مشاده می کردیم. در همون حال رفتیم دمبال نواربرگردون! بیبینیم گیرو میشه رف کرد. لاقربتا...
* باس اذعان نُماییم، بینو، همون بانویی هس که نات انی لانگر بانو هس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر