کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

462

باش رفتیم کافه. اما می خواستم بذاره بره. گف بمون چی می خوری؟! گفتیم اسپرسو با شیر. گفتیم، که بگه اسپرسو با شیر نمیشه اُسگُل. که بذاره بره. سرمون رو کردیم پایین و گفتیم. شرم حضور داشتیم موقه گفتن، یه جورایی، میفمین که...
خولاصه، سَرِمونُ که کردیم بالا، یه فنجون اسپرسو بود جلومون. اون ور میز اما، یه شیر نشسته بود...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر