کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ خرداد ۵, جمعه

1244

روی شیشه پنجره کافه نوشته بود: اینجا همه چیز غیرمنتظره است! رفتم تو، گفتم یه اسپرسو با شیر لطفن! یکی گفت: اسپرسو که با شیر نمیشه پسر! کافه چی خنده ای کرد و گفت، چرا که نه!
نشستم پشت میز، چشم ام به کتابم بود که فنجان کوچک و سیاه اسپرسو را گذاشت جلوم، با یک لبخند. یکی هم گذاشت آن طرف میز. نگاه کردم، یک شیر نشسته بود روی صندلی روبروم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر