غذیه خوارِش
خاطر خطیرمان می خارید،
از این همه خیره سری...
خاکی پهن کردیم،
کف دستمان...
- آنجا که مُشت می تواند شد،
و ندارد مو... -
و فوت کردیم اش،
خُرده خُرده...
پخش شد توی هوا ...
جوری که،
دلمان گرفت خیر سرش...
و خارش خاطر خطیرمان،
خط خورد...
{غارغاربیساهاب}
خاطر خطیرمان می خارید،
از این همه خیره سری...
خاکی پهن کردیم،
کف دستمان...
- آنجا که مُشت می تواند شد،
و ندارد مو... -
و فوت کردیم اش،
خُرده خُرده...
پخش شد توی هوا ...
جوری که،
دلمان گرفت خیر سرش...
و خارش خاطر خطیرمان،
خط خورد...
{غارغاربیساهاب}
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر