کاک توس، بی آب، بی غذا، توی سرما، توی گرما، توی کوه های کردستان پنهان شده است. با یک قبضه تفنگ سرپر. کاک توس سرش پُر است از استقامت، از تنهایی. کاک توس سرش توی سینه اش است. کاک توس تا حالا گل نداده است. توی کوه های کردستان اش، بهار قدم نگذاشته است تابحال...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر