کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

1106

حاجی تون یه رفیق داره،
دیروز اومده بود بمون می گف
این شتری که جلوی خونه همه می خوابه
جلوی خونه ما میاد قارقار می کنه!
کلی مسخره ش کردیم و اینا!
دست مست اش انداختیم!
گفتیم شتر آخه قارقار می کنه؟!
امروز رفتیم خونه شون،
دیدیم لاقربتا!!!
شتره واقعنی داره قارقار می کنه...
خولاصه!
خیلی شرمنده شدیم!
گفتیم به رفیقمون: شرمنده گل روتیم!!!
خدا از سر تخصیرات همه مون بگذره...
ایشالای بعدشم گفتیم و 
رفتیم پیش شتره!
گفتیم حاجی!
رفیق مام آدمه! 
هی واستادی قارقار می کنی!
حدقل بخواب، 
اینم راحت میشه ازین بساطا...
خلاص میشه...
اصن مگه تو کلاغی؟!
شتر قارقار می کنه مرد مومن؟!
شتره یه نیگایی بمون کرد و گف:
حاجی! قارقار نیس! 
غارغاره!
پی یه غار می گردیم...
اما همه سرمون داد میزنن...
لنگه کفش ام پرت می کنن...
یکی قوطی تن ماهی پرت کرده بود!
میگن بمون کلاغی مگه!
ولی ما میگیم غین نه قاف...
تُف به این روزگار...
رفتیم یه استکان چایی ریختیم واسه ش!
گفتیم غار می خوای چیکار مشتی؟!
یه قلپ چایی خورد و گف:
هعی...
می خوایم بشه خونه مون...
میگن ما جلوی خونه هر کی خوابیم،
راحت میشه...
خلاص میشه...
ما اما خودمون آواره ایم!
بی خونه ایم!
دوس داشتیم،
یه خونه داشتیم،
جلوش می خوابیدیم
مام راحت می شدیم
خلاص می شدیم...
یه غاری مثلن...
خولاصه...
واسمون درد دل کرد 
مام که خب غار نداشتیم!
اما حدقل به حرفاش که می شد گوش بدیم
که دادیم...
یه نون پنیری دادیم بش و
راهی اش کردیم...
غارغارکنان دور شد...
و ما به این فک می کردیم که
آخه زبون ما چرا باس دو جور غ داشته باشه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر