کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

1189

حاجی تون میخواد یه خاطره واسه تون تعریف کنه، ما مدرسه مون روبروی خیابون استاد معین بود، نزدیک طرشت، توی کوچه ای به اسم ناهید. دو ایستگاه بعد میدون آزادی، به سمت انقلاب. مدرسه جزو ناحیه دو آموزش و پرورش بود. اون ور خیابون، سمت استاد معین، یه مدرسه دیگه بود که جزو ناحیه چارده یا خولاصه، یه چی بیشتر از ده آموزش و پرورش بود. بعد زمستون برف میومد، مناطق یک تا پنج رو تعطیل می کردن. مدرسه ما که این ور خیابون بود، تعطیل می شد، اون مدرسه اون ور خیابونی نه. یعنی برف این ور خیابون قابلیت سرخوردن داشت، اون ور خیابون نه. یعنی سرمای این ور خیابون میشد بکُشه آدمو، اون ور خیابون نه، مثلن...

خولاصه! 
نکته ای مد نظرمون نبود البت...
گفتیم مام یه خاطره ای بگیم...
از مرزسازی ها...
اصولن این زندگی ما توش یکی مرز خیلی فلانه، یکی درز...
باس یه فکری، مکری، شکری، چیزی واسه ش کرد...
به مولا...
خولاصه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر