کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ اسفند ۴, جمعه

1555

ما که می‌خواستیم سوار تاسکی بشیم
پس این چیه نصفه شبی؟
و داره ما رو کجا می‌بره؟
اینا سوالات ما بود 
که داشتیم
و نپرسیدیم
حالام که نمی‌رسیم
کرایه‌ش چقد می‌خواد بشه دیگه پَ
عه
چقد دمبال پ گشتم رو این‌جا
همه‌ش راه میره
قایم میشه
غیب میشه
عی ناقلا
نصفه‌شبی خودشم

جونم می‌گفت براتون
دو تا پپرونی
یه بندری
سه تا کوکاسیا
باس ببری:
میدون راهَن
بالاتر از پل کالج
که خب نمیشه
پس سه تاش مال خودت
بزن به زخم خیابون
بلکمم موتورت نیفته تو چاله
ونک - راه آهن
هر چی داره چاله
هر چی داره مسافر
هر چی داره درخت

به هر حال
زندگی همینه 
وَه 
هر آنکس که چای داد
قندان دهد
البت ملتفتیم
تلخ میری بالا
روالت اینه
قندانِ هم خالیه از قضا
ای امان از دست قضا
ای امان از دست قضای شیطون و بلا
میزنی زمین یا فرو میره
یا هوا میره
یا تکون نمی‌خوره اصن
و هزاران یای دیگه
که زیر هر کدوم
یه جفت چشم
زاغتو چوب می‌زنه
باری به هر جهت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر