این همه کارد دارم، این همه کاردهای خوب و قشنگ. آن یکی با دستهی آبنوس و تیغهی دوازده سانتی. یا آن دیگری که دستهاش از شاخ گوزن است و تیغهش ازین استیلها نیست که زنگ نمیزنند، بلکه کربنش مقداری بیشتر است و زنگ میزند، اما تیز میشود به جاش. این جدیده حتا، که مدل کاردهای مردم سامیِ قطب نشین است و دستهاش را از چوب غان و یک تکه سنگ مرمر ساختهاند. جز اینها کاردهای معمولی هم دارم که خوب میبرند و تمیز. من اما گیر کردهام توی این کارد بی نام و نشان که دستهاش انگار از تخته سه لا ساخته شده و نمیدانم چرا هر بار وقت شستن یک جای دستم را میبرد، بد هم میبرد. همانطور که گوجهها را بد میبرد. از وسط شروع میکنی، اما وقتی میرسی به تختهی چیز میز خردکُنی، گوشهی گوجه است، با اینکه مستقیم آوردهایش پایین. دست را هم همینطور میبرد، یک تکه عمیق، یک تکه سطحی، اما آنقدر هست که دو سه روز طول بکشد خوب شدنش. تمام دستهام بریده شده. تا یکیش خوب میشود، زخم بعدی. جای بعضی میماند، بعضی نه. آخریش روی شست چپم بود، جاش هم مانده، مثل ازین جاها که وقتی زیاد قلم دست میگیری و مینویسی روی انگشت اشاره میماند. دست که میزنم سفت است. همینطور که باش بازی میکنم فکر میکنم دفعهی بعدی کجا را خواهد برید این کارد سرمهایِ بی نام و نشان. چوب کدام درخت سرمهای است؟! پیداست الکیست، تخته سهلاست. تیغهش هم حلبیست. دیدید در قوطی تن ماهی چطور دست را میبرد؟ این هم همان جور است. من هم جای اینکه فکر کنم اشتباهی قاطی آشغالها بندازمش برود، هی توی فکر اینم بعد از شست نوبت کجاست.
گلو..
پاسخحذف