کل نماهای صفحه

۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

1553

انگار که بروی حمام و حسابی زیر و زبر تنت را بشویی و تمیز بیایی بیرون، اما لباس‌های چرکِ سه ماه نشسته را بپوشی. خب، انگار نه انگار می‏شود. تا این شیوه برقرار است، هر پاک شدنی بی‌فایده است، مگر پا از غار مراقبه بیرون نگذاری و گردنِ قدم برگشتنت را شکسته باشی به دنیایی که ازش رفته‌ بودی، در رفته بودی. اما همیشه وسوسه‏هایی هست. وسوسه که چیزی از جنس امید است، امید به شدنِ چیزی که تا حالا هِی نشده. امیدی که دستت را می‏گیرد و آغشته می‏کند به چیزی هزاربارآزموده و هیچ پس نداده و هر بار چیزی به غارت بُرده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر