کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

1354

می فرماد:

می رود از فراق تو
خون دل از دو دیده ام
دجله به دجله
یم به یم
چشمه به چشمه
جو به جو

یعنی اولش دجله است
بعدش می شود دریا
اما بعدش دیگر هی کم می شود
می شود چشمه
می شود جو
هی کم می شود
خشک می شود...

یعنی از یک جایی
انتظار توش دیگر اشک نیست
همین نگاه است
نگاه خالی...
نگاهِ به هیچی...

مثل همان که می گوید
دو چشم منتظر را تا به کی
بر آستان خانه می دوزی؟
تو دیگر سایه فرزند را
بر در
نخواهی دید ...

اما آستان خانه را که نگاه نمی کند
هیچی را نگاه می کند...
هیچ را...
پوچ را...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر