کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

1362

اگر روزی بخواهم بین هشت پای یک هشت پا، یکی را انتخاب کنم که با گرفتن اش، هشت پا را از جاش بلند کنم و بگذارم توی جییم، به یقین کله اش را انتخاب خواهم کرد. گرچه، این طرح شکست خوره است، از آن پیشتر که جامه ی اجرا بر اندام نحیف خویش بپوشاند. چرا که جیب من گنجایش هشت پا ندارد، به هیچ وجه من الوجوه. جیب من اصلن وجهی درش نیست. توش یک کلید خانه است و یک گوشی تلفن همراه تا نیمه راه، بسکه زود از شارج خالی می شود. با دستمالی که زمستان ها توش فین می کنم و تابستان ها باش عرق پاک می کنم. جیب من همین قدر استطاعت دارد. اما انتظارهای بیشتری ازش می رود، همه ناروا. جیب من هی غر می زند ولی کوش گوش شنوا. یا حدقل چیزی مشابهش، سمعکی، عینکی، چیزی. هیچی نیست. فلواقع من همانم که نمودند، دگر ایشان دانند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر