کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ مرداد ۵, پنجشنبه

1781

هوشنگمون یه دوست شاعر داره، چن وقت یه بار بانک می زنه. گفته بودیم بتون، یه بارم ما رو برده بود با خودش، با فنری هوندا. خولاصه، صُبی اومده بود پیش مون میگفت یه رفیق شاعرش این و یازده تا شاعر دیگه رو دور هم تو خونه ش جمع کرده، گفته سیزده نفری زیر پنکه بخوابیم بادش حروم نشه. این باد واسه یک نفر زیاد و واسه بیست و سه نفر کم است. و دقیقن مناسب حال سیزده نفر می باشد، اگر شاعر باشند. در نسخه های قدیمی هم اومده. و این صوبتا...

هوشنگمونم تمام مدت می خندید...
حالا نی می دونم جیدی بود، شوخی بود، چه تیریپی بود...
به ما که نمیگن ....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر