کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

1457

+ گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
- حالا گیرمم که شد، لعل می خوای چیکار تو؟
+ لعل ام رو می برم میفروشم. باش ماشین می خرم. 
- مرتیکه نِوِرهود، تو که سال به دوازده ماه از خونه تون در نمیای، ماشین می خوای چیکار؟
+ خب میدم باش مسافرکشی کنن، شب به شب که راننده میاد سهم منو بده، با هم یه چایی می زنیم، بعضی شبا اصن قلیونی می کشیم. کباب می زنیم. جیگر اصن، بروسلی می بینیم...
- چه باحال، دمت گرم. من تصدیق پایه یک دارما، بیام کار کنم برات؟
+ حالا فعلن صبر کن لعل بشه. خبرت می کنم
- پس خبر از تو، منتظرما
+ باشه، خدافظ
- ممنون. خدافظ از ماس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر