کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

1544

ما یه بار وسط یه جنگی گیر افتادیم بودیم، که هیشکی نبود توش، فقط ما بودیم، بعد تازه از یه جایی که نمی دونستیم کوجا بود می دونستیم قانون میگه استفاده از تفنگ مُفنگ تو این جنگ غدغنه!! هیچی دیگه!! همین طور نشسته بودیم، تفنگ مون ام تکیه داده بودیم به پامون. هیچ کاری ام از دست مون بر نمی اومد. انقد نشستیم تا از تشنگی مُردیم. گشنه مون هم بود البت، اما چون بی آبی مهلک تر هست، از تشنگی هلاک شدیم...

الان یهو یادمون افتاد ...
خولاصه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر