کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

1546

ما یه بار رفتیم سراغ یخچال، دیدیم هیچ توش نیس، الا یه لامپ...
اتاق مون هیچی توش نبود الا یه لامپ و ما که توی اتاق مون بودیم،
اما ما توی یخچال مون نبودیم...
دلمون واسه یخچاله سوخت! رفتیم تو یخچال!
بعدش دلمون واسه اتاقه سوخت، رفتیم تو اتاق...
هیچی دیگه!
هی دلمون سوخت و هی از یخچال به اتاق،
حالا برعکس!
تا اینکه جفت لامپا سوخت
دیگه اصن هیچی نمی دیدیم
حتا خودمون رو
با خیال راحت به خوابی عمیق اندر شدیم...
چشم خورشید دور...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر