کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

1382

نور لامپ ناوحشی است. می خواهی روشن اش می کنی، می خواهی خاموش. لامپ چهل وات بش می بندی یا چارصد. کلید دیمر ساخته اند براش، که نورش را کنترل کنی. نور لامپ، تحت کنترل است...
خورشید اما، نورش وحشی است. دست تو نیست. می خواهد شب می شود، می خواهد روز. اگر نمی خواهی اش، باید بروی توی زیرزمین، باید پرده های ضخیم بکشی. وحشیانه می تابد، با عطوفت. بر همه چیز و همه کس، به تساوی...

آدم ها هم نور دارند، برخی لامپ اند، برخی خورشید. برخی ناوحشی اند، برخی وحشی. اما نه وحشیِ وحشت آور. آگاه باشید، آنکه وحشی است، همچون آفتاب بر همه می تابد، و هیچ کنترل کردن اش نتوانی، و تصاحب اش محال است. هر وقت تحمل گرماش را نداری، سعی نکن آفتاب را به زیر بکشی که در نهایت زبونی است برایت، وَ حسرت. کمی برو توی سایه، توی غارت. توی زیر زمین ات، اطرافت را با نور ناوحشی لامپ روشن کن. تا باز توان کسب لذت از نور وحشی خورشید را بیابی در خود...

آدم ها برخی، وحشی اند، اما نه وحشت آور. این ها تصاحب کردن نمی توان، این ها را کنترل کرد هم نمی شود. این ها همان روح های بزرگی هستند که برخورد با یکی شان، برای گذران سرای سه پنج کفایت می کند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر