کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه

1416

زیر باد کولر، رودخانه ها همه به جهنم منتهی می شوند. زیر باد کولر، سیبیل ها همه تاب بیخود می خورند. انگار که بچه پولدار محل توی حیاط خانه شان تاب بازی کند، چه میخ واهد فهمید از لذت تاب او...

زیر باد کولر، خواب هم حتا برادر مرگ نیست. برادر سنگ است، آجر، خشت خام. و آینه های زیر بادکولر حاوی هیچ نجات دهنده ای نیستند اسکندرخان...

من خودم اما، زیر باد کولر خواهم مُرد. همین من! مَنی که زیر باد کولر به دنیا نیامده ام، زیر باد کولر خواهم مُرد. مثل تکه آسفالت ذوب شده از گرمای کف دمپایی چسبیده، وقتی می شویی اش، ناپدید خواهم شد، توی آینه های بدون شمایل نجات دهنده توشان...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر