غذیه ها لا کو طا سب
حالا دیگه صبح شده بود
مام خودمون می دونستیم
اما هی خودمون رو می زدیم
به ندونستن و این صوبتا!
اصن صب که میشه وقتشه
که بزنی خودتو
به این جور مسائل...
خولاصه...
هی زدیم به خودمون که
نه! نه! نه !
الان که صب نیس...
بیگیر بخواب...
حالا کو تا صبح...
هولاکو خان مغول هم خوابه الان
زیر گنبد سلطانیه
و به پدربزرگ خونخوارش شیر میده!
ولی از دست شیر
یا حتا پدربزرگ کاری بر نمی اومد...
صب شده بود
و از این حقیقت گریزی نبود
لاجرم...
باس بیدار می شدیم
البته اصراری به هشیار شدن نبود
فبها...
خولاصه...
خیلی بده از دست پدربزرگ هم حتا
از دست شیر هم حتاتر
کاری بر نیاد...
چه میشه کرد!
دون یاس دیگه...
{غارغار بیساهاب}
حالا دیگه صبح شده بود
مام خودمون می دونستیم
اما هی خودمون رو می زدیم
به ندونستن و این صوبتا!
اصن صب که میشه وقتشه
که بزنی خودتو
به این جور مسائل...
خولاصه...
هی زدیم به خودمون که
نه! نه! نه !
الان که صب نیس...
بیگیر بخواب...
حالا کو تا صبح...
هولاکو خان مغول هم خوابه الان
زیر گنبد سلطانیه
و به پدربزرگ خونخوارش شیر میده!
ولی از دست شیر
یا حتا پدربزرگ کاری بر نمی اومد...
صب شده بود
و از این حقیقت گریزی نبود
لاجرم...
باس بیدار می شدیم
البته اصراری به هشیار شدن نبود
فبها...
خولاصه...
خیلی بده از دست پدربزرگ هم حتا
از دست شیر هم حتاتر
کاری بر نیاد...
چه میشه کرد!
دون یاس دیگه...
{غارغار بیساهاب}
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر