کل نماهای صفحه

۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

1897

خونِ توی رگ هام اعتیاد به جریان را دارد ترک می کند. سفت رگ ها را مُشت می کند. جای مُشت هاش پیداست از روی پوست. هزاران هزار جوشِ روی پوست تن ام، جای مُشت های خون است. هی چنگ می زند به رگ ها. خودش را بسته به تخت رگ ها با مشت هاش جایِ‌ طناب، که جریان را ترک کند. جوش، جوش، جوش، بی که یکیش جوشِ زندگی...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر