غذیه قوتوسنتز در تنگ قروب
اِ اِ اِ ...
به همین زودی سه ساعت شد؟!
داش تیم بی دون آفتاب قوتوسنتز می کردیما
تیم داشمون حذف شد...
توی مرحله مو قدماتی...
موهاشو زدن...
چارراه...
بعدم خودش کچل کرد...
تمام قد...
شرم حضور داش از بس
داشمون رو میگما...
واه واه واه واه...
حالا باز باس واس یه لقمه قوت
بریم دمبال دونِ آفتاب...
همین طور دون چیده رو زمین...
باس بر چی نیم
دونه به دونه...
تا کوجا؟!
نی می دانم...
گون از نسیم پرسید...
نسیم برگشت گفت:
بریم بریم که دیر شد
حالام تنگ غروبه
گیر نده آ گون جون،
حالا کم کم که میشه...
تنگ غروب رو می گف...
{غارغاربیساهاب}
اِ اِ اِ ...
به همین زودی سه ساعت شد؟!
داش تیم بی دون آفتاب قوتوسنتز می کردیما
تیم داشمون حذف شد...
توی مرحله مو قدماتی...
موهاشو زدن...
چارراه...
بعدم خودش کچل کرد...
تمام قد...
شرم حضور داش از بس
داشمون رو میگما...
واه واه واه واه...
حالا باز باس واس یه لقمه قوت
بریم دمبال دونِ آفتاب...
همین طور دون چیده رو زمین...
باس بر چی نیم
دونه به دونه...
تا کوجا؟!
نی می دانم...
گون از نسیم پرسید...
نسیم برگشت گفت:
بریم بریم که دیر شد
حالام تنگ غروبه
گیر نده آ گون جون،
حالا کم کم که میشه...
تنگ غروب رو می گف...
{غارغاربیساهاب}
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر